مرجع فایل - قابل ویرایش )
تعداد صفحه : 24
جمعيت و اقتصاد در انديشه فلسفي، سياسي و اقتصادي مدرن، انسانمحور اصلي بحثها است. تاكيد بر تئوري شناخت و چگونگي فرآيند معرفتي در ذهن انسان و تواناييهاي آن مهمترين ويژگي انديشه فلسفي در دوران جديد را تشكيل ميدهد. حقوق طبيعي يا ذاتي انسان موضوع اصلي انديشهورزي سياسي مدرن است و تفكر نوبنياد اقتصادي انسان را به عنوان مبدا و مقصد ثروت، يعني آنچه براي تداوم حيات و رفاه بيشتر لازم است، مورد بررسي قرار ميدهد. به اين ترتيب در انديشه انسانمدار جديد، ميتوان انتظار داشت كه موضوع جمعيت جايگاه مهمي پيدا كند، اما مساله جمعيت از جهت ديگري نيز مورد توجه قرار ميگيرد كه عبارت است از رشد بيسابقه آن در سايه پيشرفتهاي اقتصادي، علمي و فني. از همان آغاز ميتوان گفت كه دو رويكرد كاملا متفاوت نسبت به موضوع جمعيت در ميان انديشمندان شكل گرفت. رويكردي كه تحولات جمعيتي را به عنوان بخشي از نظام به هم پيوسته جامعه بشري تلقي ميكرد كه داراي سازوكارهاي تنظيمكننده دروني است و رويكرد ديگري كه جمعيت و نظام اقتصادي را جدا از هم و احيانا در مقابل هم قرار ميداد. شايد بتوان آدام اسميت و رابرت مالتوس را نمايندگان برجسته و آغازين اين دو رويكرد تلقي كرد كه از دو سده پيش تاكنون به اشكال مختلف مطرح شده است. پيشرفتهاي سريع و بيسابقه دنياي مدرن اغلب نگرانيهايي را پديد آورده كه صرفنظر از وارد يا ناوارد بودن آنها، موجب هوشياري و انديشهورزي عميقتر شده است. انتقاد از درون يكي از ويژگيهاي انديشه مدرن و شايد مهمترين رمز فائق آمدن بر معضلات و بحرانها در دنياي جديد بوده است. به رغم اينكه اكثر هشدارهاي مالتوس درباره تهديدات رشد جمعيت به جهت علمي بيپايه و از جهت تجربي و تاريخي ابطال شده است، اما در هر صورت آنها را ميتوان انگيزهاي براي تفكرات عميق و دقتنظرهاي كارساز درباره مسائل جمعيتي دانست. يكي از وجوه تمايز مهم انديشه اقتصادي قديم و جديد به مفهوم ثروت و منشا آن مربوط ميشود. در انديشه قدما كه ارسطو بارزترين نماينده آنها است
قسمتی از محتوی متن پروژه میباشد که به صورت نمونه ، بعد از پرداخت آنلاین در فروشگاه فایل آنی فایل را دانلود نمایید .
« پرداخت آنلاین و دانلود در قسمت پایین »
مبلغ قابل پرداخت 10,300 تومان