محل لوگو

مقاله شیوه تولید آسیایی (مارکس)


مقاله شیوه تولید آسیایی (مارکس)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات:60

مقدمه:
ماركس و انگلس در « مانیفست» نوشتند:« تاریخ مدون بشرتاریخ مبارزة طبقاتی ست »[1]. متفكران و اندیشه مندان چپاین نظر را می پذیرند. بر این مبنا درك تاریخ، بدون بررسی مبارزة طبقاتی جاری دربطن جوامع بشری غیر ممكن است.

 

آن كس كه نظر اول، یعنی اصل بودن مبارزه طبقاتی،‌ را بپذیرد، این نكته بعدی را هم می پذیرد كه راه رسیدن به درك مفید ازتاریخ جوامع وارسیدن تقابل های طبقاتی در آن جوامع است. در خصوص مرحله بندی تكاملتاریخی اما اختلافات زیادی وجود دارد. اگر این اختلافات فقط در محدودة انتزاعی وتئوریك باقی بماند مسئله مهمی نخواهد بود ولی درك نادرست از تاریخ تحولات جامعه بهطور اجتناب ناپذیری به درك نادرست از تركیب طبقاتی منجر می شود و پی آمد این دركمغشوش می تواند مسئله آفرین باشد. در بین متفكران چپ اندیش در پیوند با مقوله مرحلهبندی تكامل تاریخی دوجریان عمده وجود دارد: 1 - جریانی كه به مفهوم تكامل تك خطیجوامع بشری باور دارد و براین گمان است كه : « همه از مسیری عبور می كنند كه در اصلیكسان است .... انكشاف جا معه با جایگزینی مراحل مختلف صورت می گیردكه بر اساسقوانین معینی تعریف شده است و بر این اساس از یك صورت بندی اقتصادی - اجتماعی بهصورت بندی دیگر دگرسان می شود.»[2]

اگر از بینش تقدیر گرایانة مستتر در اینعبارات چشم پوشی كنیم این « مسیر یكسان » كه به اعتقاد حا میان این نگرش در عین حال « نظام طبیعی » تحولات تاریخی جوامع بشری هم هست به این صورت بیان می شود كه جوامع :
« از جامعه اشتراكی اولیه به برده داری،‌از برده داری به فئودالیزم، ازفئودالیزم به سرمایه داری و سرانجام از سرمایه داری به كمونیزم..» دگرسان میشوند[3].

2 - جریان دیگری هم هست كه این « نظام طبیعی » را به رسمیت نمیشناسد و مدعی است كه هرجامعه ای را باید بطور مشخص مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرارداد تا بتوان رمز و راز تكامل تاریخی آن جامعه را باز شناخت.

عمده بررسیهائی كه ازتاریخ ایران به عمل آمده است به طور كلی از سوی حامیان جریان اول نگاشته شده است و به همین دلیل در نهایت امر بین تكامل تاریخی ایران و دیگر جوامع جهانتفاوت چشمگیری نمی بیند. طرفداران این شیوة نگرش خیلی كه محبت كنند تصویر مخدوشی ازشیوة تولید آسیائی عرضه می كنند و پس آنگاه با اثبات نادرستی كاربرد آن تصویر خاصبه ایران به بازگفتن همان داستان های چندبار گفته شده می پردازند . این كه نكاتمبهم تاریخ ما روشن نا شده با قی می ماند مسئله ای نیست كه توجهی بر انگیزد. قصدمدربخش اول این رساله این است كه با مروری مختصر در نوشته های ماركس و لنین نشانبدهم كه مفهوم تكا مل تك خطی تاریخ به عنوان تنها تعبیر قا بل قبول از مرحله بندیتاریخ از جمله تحریفاتی است كه ابتدا به وسیله لنین و سپس عمدتا بوسیله استالین ودر زمان حاكمیت خونبار او فرموله شده است[4].

برای این منظور این بخش از اینرساله را به سه قسمت تقسیم می كنم. در بخش اول به بررسی نظریات ماركس خواهم پرداخت. در فصل بعد نظریات لنین را مرور خواهم كرد. در قسمت پایانی بخش اول نیز به اختصاردر بارة كنفرانس لنین گراد در 1931 سخن خواهم گفت. گفتن دارد كه به دلیل عدم دسترسیبه اسناد و مدارك این كنفرانس بررسی من ناكافی و ناكامل است و از آن گریزی همنیست.

 

 




در اواخر دهه 1840 و در سالهای 1850 ماركس تئوری اش را تكمیلمی كند. در این دوره آثار زیر قابل توجهند : « مقدمه ای بر انتقاد از اقتصاد سیاسی » ، « گروندریسه » ، مكاتباتش با انگلس و مقاله هایش در نشریة دیلی تریبون.
درنامه ای به انگلس ، ماركس می گوید كه نبودن مالكیت خصوصی بر زمین « كلید واقعی بهشتشرق است » [10].

در جوابش انگلس می نویسد كه نبودن مالكیت خصوصی بر زمین « در واقع كلید تمام شرق است » و سپس این پرسش اساسی را پیش می كشد كه چگونه است كهشرقی ها به مالكیت زمین « حتی به شكل فئودالی اش نرسیدند ؟ » [11].

در پاسخبه پرسشی كه خود پیش كشیده است به چند عامل اشاره می كند ، به شرایط اقلیمی ، جنسخاك ، و بعلاوه وجود صحراهای گسترده و در چنین وضعیتی « آبیاری مصنوعی » شرطمقدماتی كشاورزی می شود[12].

از نظرگاه انگلس یك حكومت نمونه وار شرقی هیچگاه بیشتر از سه شاخه نداشته است :
- ادارة مالیه ، ادارة غارت در داخلكشور.
- ادارة جنگ ، ادارة غارت در داخل و خارج كشور.
- ادارة اموال عمومی ،ادارة تدارك برای تولید و باز تولید[13].
در جای خود به این نكات باز خواهم گشتو اهمیت قابل توجه این ساختار را در بررسی تركیب طبقاتی جامعه باز خواهیمشناخت.
ازی می كند ولی هرقدر كه این جوامع « به فروپاشی خود نزدیكتر می شوند، اهمیت این نقش افزایش مییابد»[21].
اختلاف فقط به تولید كالا خلاصه نمی شود. در همان فصل، آنهائی را كهمعتقد بودند « اشكال ابتدائی مالكیت اشتراكی« صرفا به شكل اسلاو و یا منحصرا روسینمودار می شود به سخره گرفته می افزاید:
« این شكل بدول كه وجودش را در بین رومنها، تیوتن ها و سلتها می توانیم اثبات كنیم،‌امروز نمونه های فراوانی از آن را،اگرچه فروریخته ومنهدم، در هندوستان می شود ملاحظه كردو مطالعه عمیق تری از مالكیتاشتراكی آسیائی و مخصوصا مالكیت اشتراكی در هندوستان نشان می دهدكه چگونه از اشكالمتفاوت مالكیت اشتراكی بدوی، اشكا مختلف فروپاشی آنها توسعه یافتهاست»[22].

اشكال گوناگون مالكیت اشتراكی را از دید ماركس به صورت زیر میتوان ارائه نمود.
مالكیت اشتراكی آلمانی فرد Ü زمین Ü جماعت
مالكیت اشتراكیكلاسیك جماعت Ü فرد Ü زمین
مالكیت اشتراكی آسیائی فرد Ü جماعت Ü زمین
تفاوتاین اشكال در این است كه در حالیكه در اشكال آلمانی و كلاسیك، فرد مستقیما با زمین [ ابزار عمدة‌تولید ] در ارتباط قرار می گیرد، درشكل آسیائی این ارتباط مستقیم وجودندارد. فرد موقعی می تواند به زمین حق تصرف داشته باشد كه ابتدا به عضویت جماعت درآمده باشد. عمده تر ین دلیل ماركس در توجیه این ارتباط غیر مستقیم این است كه آمادهكردن زمین برای بهره برداری بدون كار جمعی ممكن نیست و به ویژه در عصر و دوره ای كهنیروهای مولده نیز تكامل نایافته اند، زمینه های عینی برای ارتباط مستقیم بین فرد وزمین وجود نخواهد داشت. به یاد داشته باشیم كه :
« شرط عینی و اساسی كار، بصورتمحصول كار ظاهر نمی شود. بلكه به صورت طبیعت وجود دارد. از یك سو بشر وجود دارد واز سوی دیگر، زمین به عنوان شرط عینی برای بازتولید بشر»[23]. پس تا به همین جاروشن شد كه در جوامعی چون ایران كه شرایط اقلیمی نامساعدی دارند، از همان آغاز برسر راه پیدایش مالكیت خصوصی عوامل تولید موانعی بروز می كند. بعلاوه، ضرورت این كهیك فرد، باید برای بهره مندی از زمین عضو جماعتی باشد، در عرصة فرهنگی باعث پدیدارشدن فرهنگ قبیله ای می گردد. در فصل « تقسیم كار ومانوفاكتور» ماركس از این تفاوتها روشن تر سخن می گوید. در مانوفاكتور كشورهای آسیائی ( برای نمونه در هند) محصولات بدون « سرمایه، ماشین، تقسیم كار» تولید می شوند در حالیكه در مانوفاكتوراروپائی وجود این عوامل، یعنی سرمایه ، ماشین و تقسیم كار، باعث تسهیل كارمانوفاكتور شده است.[24]

در شرایطی كه سرمایه و ماشین در كار نباشد، مهارتیكه نشان داده می شود، « عمدتا موروثی است كه از نسلی به نسل دیگر و از پدر به پسرمنتقل شده است. در یك مانوفاكتور آسیائی، مهارت موجود شبیه مهارتی است كه عنكبوت درتنیدن تار دارد» البته به یادآوری می ارزد كه كار یك بافنده هندی در این نوعمانوفاكتور ها به مراتب پیچیده تر از كاریست كه در مانوفاكتور انجام میگیرد[25].

در این جا تقسیم كاری وجود ندارد چون بافنده، فقط بافنده نیستبلكه باید، هوای كارهای دیگر را نیز داشته باشد. در بخش مربوط به « تقسیم كار درمانوفاكتور و تقسیم كار در جامعه» این نقاط افتراق روشن تر بیان می شوند. لازمة‌پیدا شدن تقسیم كار در جامعه، جدائی شهر و روستاست كه مبادله فرآورده ها را ضروریمی سازد و این مبادله، در مسیر تحول و تكاملی خویش باعث پیدایش تقسیم كار بیشتر درجامعه می شود. بعلاوه نظر به اینكه تولید وجریان كالاها پیش شرط عمده و ضروریپدیدار شدن مناسبات سرمایه سالارانه است، برای پیدایش تقسیم كار در مانوفاكتور لازماست كه تقسیم كار در جامعه به درجه معینی از تكامل رسیده باشد. به عبارت دیگر، براین نكته انگشت می گذاردكه اگر در شیوة تولید سرمایه سالارانه بی بندوباری در تقسیمكار در جامعه و استبداد تقسیم كار در مانوفاكتور لازم و ملزوم یكدیگرند، در جوامعاولیه و آسیائی كه جدائی حرفه ها بطور خودبخودی صورت گرفته، سپس مشخص تر گردیدهوسرانجام با بهره گیری از قانون دائمی شده است ما با وضع جالبی روبرو هستیم. از یكسو،‌« سازمان كار در اجتماع» طبق نقشه پذیرفته شده ومبتنی بر حكمی از بالا صورتگرفته است در حالیكه از سوی دیگر، « تقسیم كاری در كارگاه وجود ندارد، و اگر هم بهمقدار ناچیزی باشد، بسیار پراكنده و یا تصادفا شكل گرفته و متحول شدهاست»‌[26].

پس آنگاه به وارسیدن مختصات جوامع اولیه می پردازدكه در هندوستان « بعضی از آنها هنوز به حیات خود ادامه می دهند» و خصلت های عمده شان را بر میشمرد. و اما این خصلت ها كدامند؟
- مالكیت اشتراكی زمین
- وحدت كشاورزی وصنایع دستی
- تقسیم كار ثابت.[27]
دو خصلت اول، مشخص و معلوم هستند پسرویشان معطل نمی شویم. ولی منظور ماركس از « تقسیم كار ثاتب » چیست؟ در ادامه همینمباحث، مقصود ماركس از تقسیم كار ثابت نیز روشن می شود. وقتی نیازی پیش بیاید، یكجماعت روستائی جدید بر اساس همین مختصات « مثل یك طرح یا الگوی از پیش ساخته وپرداخته » تشكیل می شود كه « همة نیازهای خود را خویش تولید می نماید». در این چنینجماعتی، بخش عمدة محصولات به صورت كالا در نمی آید، یعنی در بازار مبادله نمی شود. به گفتة‌ ماركس،‌ « تولید در چنین جماعتی مستقل از تقسیم كار ناشی از مبادله كالاهادر كل جامعه است» و به همین دلیل، فقط مازاد محصول است كه به صورت كالا در می آید،آنهم « موقعی كه مازاد به دست دولت رسیده باشد» كه از زمان های بسیار دور، بخشی ازتولیدات را به صورت جنس به عنوان مالیات زمین دریافت می كرده است [28].

درمبحث « تعاون» نیز برشمردن نقاط افتراق بین جوامع آسیائی و غیر آسیائی ادامه مییابد. تعاون سرمایه داری در پروسه كار آغاز می شود یعنی كارگران بطور مجزا و نه همهبا هم با سرمایه دار وارد مبادله می شوند، [ مبادله نیروی كار با مزد ] ولی تعاونبین آنها در پروسه كار شكل می گیرد. ولی از سوی دیگر، در پروسه كار كارگران دیگرمتعلق به خویش نیستند و در سرمایه مستحیل شده اند. تاثیر همكاری ساده را در آثارغول پیكری كه از تمدن های باستانی به جا مانده است مشاهده می كنیم. ولی در اینجوامع این تعاون، از یك سو بر اساس مالكیت عمومی عوامل تولید استوار است و از سویدیگر، با وابستگی فرد به جماعت، خصلت بندی می شود. به نظرماركس، این وابستگی به حدیاست كه همان قدر كه « یك زنبور می تواند از كندو جدا شود»، فرد نیز می تواند از اینجماعت فاصله بگیرد». اهمیت وابستگی فرد به جماعت در چیست؟ چرا ماركس این همه بر ایننكته تاكید می كند؟ به استنباط من، منظور ماركس این است كه این عدم آزادی فرد موجبكندشدن قراروئی مناسبات براساس مالكیت خصوصی [ ودر پیشرفته ترین حالت، سرمایهسالارانه] در چنین جوامعی خواهد شد چون پیش گزارة تعاون سرمایه سالارانه « وجودكارگر مزدبگیر و آزاد است كه نیروی كار خود را برای فروش به سرمایه عرضه میكند»[29].


مبلغ قابل پرداخت 13,300 تومان

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود. درصورت وجود مشکل می توانید از بخش تماس با ما ی همین فروشگاه اطلاع رسانی نمایید.

Captcha
پشتیبانی خرید

برای مشاهده ضمانت خرید روی آن کلیک نمایید

  انتشار : ۱۶ دی ۱۳۹۶               تعداد بازدید : 559

برچسب های مهم

تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به "" می باشد

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما